آقا محمدحسنآقا محمدحسن، تا این لحظه: 14 سال و 9 روز سن داره
زهرا خانمزهرا خانم، تا این لحظه: 14 سال و 9 روز سن داره

!!! واااااااای، چه دوقلوهای نازی

در مسیر شیراز

ایام عید که داشتیم می رفتیم شیراز (1393/1/7) توی مسیر بابا یه جایی توقف کرد (البته نه میدونیم کجا بود و نه میدونیم علتش چی بود!!!) ولی فک کنیم توی اتوبان کاشان بود. و باز هم ما طبق معمول چند تا عکس قشنگ انداختیم: ...
23 ارديبهشت 1393

در نمایشگاه کتاب

جای همه خالی بود، روز پنج شنبه 1393/2/18 به همراه بابایی و مامانی رفتیم نمایشگاه بین المللی کتاب، هم کلی کتاب و اسباب بازی خریدیم (البته اسباب بازیا رو از نمایشگاه جانبی اسباب بازی کودک واقع در صلع جنوبی نمایشگاه کتاب خریدیم) و هم کلی هم بازی کردیم: آبجی زهرا و مامانی در حال نقاشی کشیدن و داداشی هم معلوم نیس کجا رفته و داره با چی بازی میکنه!! وروجک در آغوش ما!!! کلاه قرمزی، پس کو آقای مرجی!! اینم یه نمونه از اسباب بازیهایی که خریدیم. ...
19 ارديبهشت 1393

بیضاء

روز پنج شنبه به تاریخ 1393/2/11 قرار بود خاله مرضیه توی شیراز عروس بشه. برا همینم روز قبلش رفتیم شیراز و دوشنبه هم برگشتیم. چون ایام عید به روستای بابا نرفته بودیم، قرار شد که یه روز قبل از برگشت (یکشنبه) بریم روستای پدری و فردا صبح از همونجا به سمت تهران حرکت کنیم. حالا این روستا کجاست؟ بیضا  شهری است تاریخی  در حدود ۳۰ کیلومتری شمال غربی  شیراز .  علت نامیدن این شهر به نام بیضا، وجود دژی در این منطقه بود که بدست  پاپک با  سنگ مرمر  ساخته شده بود. پس از حملهٔ  اعراب ، این منطقه، بیضا؛ به معنی سپید نامیده شد.  قدمت این شهر به بیش از ۸۰۰۰ سال...
19 ارديبهشت 1393

باز هم دارآباد

جای همه خالی، روز چهارشنبه (1393/2/3) بارون خیلی خوبی توی تهران بارید. شب همون روز هوا صاف شد.  بابایی گفت فردا روز کوهه، اگه میاین صبحونمون رو برداریم و بریم کوه، مامانی و ما هم که از خدا خواسته، فوری قبول کردیم. خدا رو شکر بابا چون علاقه و تجربه زیادی توی کوه رفتن داره، حسابی لباس گرم برامون برداشت، صبح اول وقت که رسیدیم، هوا خیلی سرد بود. همه لباس گرمامون رو پوشیدیم و رفتیم بالا، همینطور توی مسیر لباسامون رو سبک کردیم تا اینکه به چشمه اشک پر سیاوش رسیدیم، همونجا صبحونه رو خوردیم، یه استراحتی هم کردیم و برگشتیم پایین. کسانی که رفتن میدونن که این مسیر برای بچه هایی به سن و سال ما خیلی مشکله، ولی خدا رو شکر ما به راحتی ت...
19 ارديبهشت 1393

باغ وحش ارم

توی اولین روز از سال 1393، با مامان و بابامون رفتیم باغ وحش ارم، اونجا بیشتر از خودمون فیلم گرفتیم و بابامون برای آموزش، بیشتر از حیوونا عکس میگرفت تا بعدا و توی یه فرصت مناسب بتونه در موردشون برامون توضیح بده. اینم چند تا از عکسا: ...
19 ارديبهشت 1393

کار با پولک

سلام. بعد از یه غیبت نسبتا طولانی، دوباره ما برگشتیم البته با پستهای خیلی جالب و قشنگ. این عکسا همونطور که از تاریخ بالای صفحه مشخصه،مربوط به آخرین روزهای سال 1392 هست یعنی 1392/12/25  اول مامانمون برامون یه نقاشی ماهی توی دفترمون کشید بعدشم بهمون کمک کرد تا با پولک های رنگی بدن ماهیهای خوشکلمون رو بپوشونیم. اینم عکساشه، ببینید چقد قشنگن: ...
19 ارديبهشت 1393
1